![]() |
![]() |
|
فکر کنید مثلا امروز پاشدین از خواب، به خیال خودتون که دو ساعت دیگه باید سر کار باشین و شما آهنگ بذارین گوش بدین، یه سری به وبلاگها بزنید. بعد یهو بفهمید الان ساعت امتحانه و از ساعت امتحان شاگرداتون ۱۳ دقیقه گذشته. چه حالی بهتون دست میده؟ توی این کلاج چهارتا کلاس دارم روزی دوتا، هر کدوم دو روز درهفته. امتحان پایان ترمشون بر اساس برنامه کالج هستش که کلاسها برای درسهای دیگه الکی اشغال نشه. منهم برنامه امتحان شاگردام رو بر اساس این تنظیم کردم که میشد روزی یه امتحان. یکی شون ۹:۵۰-۸:۰۰ بود و سه تاشون ۱۱:۵۰-۱۰:۰۰ تو چها روز. حالا من امروز خوب گرفتم خوابیدم به فکر اینکه امتحان امروزیه ساعت ۱۰ صبحه. یه چیز مثبت اینه که من امتحانها رو آنلاین می گیرم. بنابراین شاگردام لازم نیست حتما بیاند کلاس. می تونند خونه بمونند یا برند تو کتابخونه یا مرکز کامپیوتر کالج و امتحان بدهند. اما من بهشون گفتم که سر کلاس هستم اگه کاری داشتند بیاند اونجا. تازه من امتحان رو هم روی ساعت ۸ صبح هم تنظیم نکرده بود. اصلا فکر کردم یه کلاس دیگه امتحان داره. نه این یکی کلاسم. خلاصه جونم بتون بگه که اومدم که برنامه رو مطمئن شم، دیدم که ای بابا اون کلاسه که من فکر می کردم امروز امتحان دارند، اصلا فردا دارند. پس کدوم یکی امروز دارند؟ (تا حالا نمی دونم که دیر شده. نصف لباسام رو هم پوشیدم که برم که سر ساعت ۱۰ توی کالج باشم) بعد شروع کردم هول هولی برنامه ها رو دیدن. یهو دیدم ای بابا کلاس سومیم الان باید در حال امتحان دادن باشند و من حتی امتحان رو هم براشون پست هم نکردم. ایملیم رو نگاه کردم! بگو چنتا؟ ۳۸ تا!! همشون : ما امتحان رو پیدا نمی کنیم." یه سری از ایملیها هم سند آل بود که به هم خبر داده بودن و خوشحال که "پس بنابراین A می گیریم چون هم توی برنامه هست که ساعت هشته و هم خود استاد گفته". منهم یه آگهی دادم به همه .TECHNICAL PROBLEM GIVE ME A MOMENT چاره ای دیگه جز دروغ به بزرگی نبود. وگرنه یه سری پنیک می کردند (بجز اونها که خوشحال شده بودند). خودم که کرده بودم. حالا این وسط دارم امتحان رو پست می کنم این موسیقی هم که از قبل داشت روی کامپیوترم می خوند داشت به مغزم آرشه می کشید. اول آهنگ رو بستم. یه نفس عمیق کشیدم. و بعد امتحان رو پست کردم و به شاگردام یه اننانسمنت Announcement (آگهی) دادم که امتحان پست شد. بعدش هم یه ایمیل عذر خواهی زدم و تشکر کردم که منتظر شدند. اما خوب خونه ام و دارم چک می کنم که وسط کار امتحانشون قطع نشه تا ساعت ۱۱ صبح و درحالی که شاگردام دارند امتحان میدند این پست رو نوشتم. برچسبها: روزمره |
|
+ نوشته شده در
سه شنبه ۱۳۹۱/۰۹/۲۸ساعت 20:32 توسط لاله اشک |
|
|
صفحه نخست پروفایل مدیر وبلاگ پست الکترونیک آرشیو عناوین مطالب وبلاگ |
| درباره وبلاگ |
همه چی از همه جا
|
|
RSS
|